عشق بی پایان Merikat♥🥺

Farima Hemati · 23:38 1400/11/26

سلام لاوام 

رمان  

عشق بی پایان Merikat ♥🤍

پارت دوم ♥

انچه گذشت🙂

از زبان الیا ♥

تعجب کرده بودم رفتم قضیه رو به دوستامون گفتم و قرار شد که بریم و تعو توی قضیه رو در بیاریم 

حدودا شب بود که ساعت8/30دقیقه بود رسیدیم رفتیم پیش ادرین با ادرین صحبت کردیم حدودا ساعت 10/45دقیقه از خونه ی ادرین اینا برگشتیم هممون از دست مرینت هم عصبانی بودیم هم اینکه دلمون براش تنگ شده (الان سواله چرا عصبانی؟«چون مرینت بی فکر اینکارو انجام داده ») 

از زبان ادرین ♥

باورم نمیشد مرینت به خاطر حرف من الان تو بیمارستانه اما الان دیر بود دلم میخـاست بگیرم لایلا رو (اسمش که مینویسم دلم میخواد بکشمش) 😡😡😡

بگیرم و خفش کنم😌

اما دیر بود😓

از زبان لوکا ♥🙂

باورم نمیشد که مرینت یه همچین کاری کرده باشه همون موقع که پرسید باید میدونستم که میخواد یه بلایی سر خودش بیاره همش تقصیر منه اگر به مرینت بیشتر توجه میکردم اینطوری نمیشد (بله چون احمقی😌اما مهربون🥺) خدایا مرینتم رو برگردون (ببند دهنو نفله) 

از زبان مرینت ♥😍

حدودا ساعت 4/10دقیقه صبح بود ک بیدار شدم تو بیمارستان بودم اخه جرا نمردم اخه چرا نجات پیدا کردم که یهو یاد تیکی افتادم گوشواره هام تو گوشم نبود اخه کجا بودن که یهو الیا اومد ازش پرسیدم الیا معحزه گرام نیستن الیا گفت نگران نباش رفیقم پیش منه(: 

از زبان الیا 😊

مرینت همش میگفت چرا نمردم چرا نمردم و هی خودش رو سر زنش میکرد و یهو به خودم اومدم دیدم که مرینت داره هر چی سیم و...... هر چی هست رو می کنه و میخواد خوش رو از پنجره بنداره پایین که یهو ادرین از پایین تو حیاط مرینت رو صدا زد مرینت چند دقیقه وایساد و بعد گفت تو اینحا چی کار میکنی 

_اومدم ببینمت 

ــ لازم نیس لطفا برو 

ــ چرا 

ــ فقط یرو لطفا 

اولین بار بود مرینت بدون لکنت و تته و پته و چته داشت با ادرین حرف میزد 

خیلی در عحب بودم ترسیده بودم که نکنه مرینت خودشو بندازه که دیدم داره پنجره رو میبنده و بهم گفت 

ـ الیا میشه به لوکا بکی بیاد 

ـ مرینت راستش لوکا.....  

ـ بگو دیگه 

ـ اون رفت 

ـ کجا 

ـ رفت پیش پدرش کنسرت تو لندن 

ـ اما اون باید....  

ـ مهم نیست مهم ادرینه 

ـ اسمشو نیار 

ـ چرا 

ـ دلم نمیخواد اسمشو بشنوم 

ـ باش 

ـ راستی الیا من چند وقته اینحام 

ـ دختر تو 3ماه تو کما بودی 3روز تو سی سی یو، 2روز هم بخش که میشه سه ماه و پنج روز 

ـ اها 

ـ خب من برم برات غذا بیارم حتما گشنته 

ـ اره مرسی دوست خوبم 

ـ خواهش فقد یه قول بهم بده 

ـ چی 

ـ دیگه از این کارا نکنی 

ـ کدوم کار 

ـ خود کشی 

ـ باش 

ـ مرس 

من برم زود میام ♥♥

♥♥♥♥😊😊😊😊

خب لاوام لایک و کامنت یادتون نره 

منو به دوستاتون معرفی کنید 

قطعا پارت بعذی جالب میشه 

فعلا بای لاوام 😌👋🏻

♥♥♥🙂🙂🙂😍😍😍عکس کیوت